معرفی
«پیرمرد و دریا»، اثر جاودانه ارنست همینگوی، به قلم نجف دریابندری، مترجم چیرهدست کشور، به فارسی برگردانده شده است. این کتاب را همینگوی در سال ۱۹۵۱ زمانی که در کوبا به سر میبرد، نوشت، اولین بار آن را در یک مجله چاپ کرد و سرانجام در ۱۹۵۲ به صورت یک کتاب به چاپ رساند. در داستان همینگوی، پیرمردی ماهیگیر و فروتن به نام سانتیاگو که هشتاد و چهار روز است ماهی نگرفته ، خسته، رنجور و تکیده، اما امیدوار هر روز به دریا میرود، او به جایی که همه ماهی میگیرند، نمیرود؛ چرا که به دنبال چیز دیگریست. او دورتر از دیگران میرود تا آنچه را که میجوید، بیابد. سانتیاگو شاگردی به نام مانولین دارد که والدینش، او را از همراهی کردن با پیرمرد باز میدارند، والدین مانولین معتقدند که پیرمرد دچار بد شانسی شده و بهتر است که مانولین شاگرد ماهیگیر خوششانستری بشود؛ با این وجود، مانولین هر شب وقتی که پیرمرد از ماهیگیری باز میگردد، به او سر میزند، برایش غذا میآورد و وسایل ماهیگیریش را تمیز و مرتب می کند. در هشتاد و پنجمین روز ماهیگیری….. قسمتی از کتاب را با هم میخوانیم: «پیش از آنکه کاملاً صبح شود، پیرمرد طعمههایش را در آب انداخته بود و قایق را به دست جریان سپرده بود. یکی از طعمهها هفتاد و دو متر پایین رفته بود. دومی سی و پنج متر و سومی و چهارمی تا صد و هشتاد و دویست و بیست و پنج متر در عمق آبی آب پایین رفته بودند. طعمهها سرازیر آویزان بودند و میله قلاب توی طعمه ماهیها فرو رفته بود و محکم شده بود و تمامی نوک و خمیدگی سوزن قلاب را ساردین تازه پوشانده بود. سوزن قلاب از یک چشم ساردینها فرو رفته بود و از چشم دیگرشان درآمده بود. چنانکه روی نوک سوزن فولادین نیمتاجی از گل درست شده بود. هیچ جای قلاب نبود که برای یک ماهی بزرگ، خوشبو و خوشمزه نباشد.» سانتیاگو، شخصیتِ محوری این داستان به دنبال یک دگرگونی است تا به اطرافیانش نشان دهد که هنوز هم تواناست. نویسنده، دست مخاطب خود را میگیرد و پا به پا پیش میبرد و سرانجام از ماهیگیری ساده، انسانی والا و توانا میسازد. جدال دیرپای انسان و طبیعت این بار در هیاتی شکوهمند ترسیم شده است. جدالی که پیروز محتوم آن، انسان است؛ موجودی برخاسته از طبیعت و فراتر از آن؛ چنان که همینگوی می نویسد: «آدمی میمیرد، اما شکست نمیخورد.» «پیرمرد و دریا» به همت نشر خوارزمی منتشر شده است.
اختراعی به اهمیت اختراع پیل!
منتقدان نوشتن کتاب «پیرمرد و دریا» را در دنیای ادبیات برابر با اختراع پیل در دنیای علم قلمداد کردهاند. کتاب مشهوری که حالا از آن به عنوان شاهکاری از ادبیات قرن بیستم یاد میشود. همینگوی در جایی گفته بود «اولین نسخه از هر اثر مزخرف است» او به بازنویسی آثارش بسیار اعتقاد داشت و هر بار به بررسی دوبارهی اثر میپرداخت. مشهور است که میگویند همینگوی این اثر را بالغ بر دویست بار بازنویسی کرده است. همین روحیهی سختکوشی نویسنده بود که باعث شد شاهکار پیرمرد و دریا خلق شود . رمانی که بلافاصله جایزه نوبل را برای نویسندهاش به همراه آورد.
«انسان واقعی ممکن است نابود شود ولی هرگز شکست نخواهد خورد!»
داستان پیرمرد و دریا همانطور که از اسمش پیداست در مورد سفر یک پیرمرد ماهیگیر است که با قایق کهنهاش به دریا میرود. او در طی هشتاد و چهار روز اخیر، که هیچ صیدی نکرده است. پیرمرد به سختی شکمش را سیر نگه می دارد و تقریبا کسی به او اهمیتی نمیدهد. بار آخری که به دریا می رود موفق میشود یکی از بزرگترین صیدهای دریا را به دام بیاندازد. یک نیزه ماهی غول پیکر. داستان این رمان کوتاه، به شرح مبارزهی پیرمرد با ماهی به منظور به دام انداختن آن میپردازد. نثر همینگوی در این داستان بسیار دقیق ساده و حسابشده است. شخصیت های خلق شده نیز یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهایی هستند که همینگوی در داستانهایش خلق کرده است. جالب است بدانید شخصیت سانتیاگو برگرفته از یک ماهیگیر کوبایی به نام «گرگوریو فوئنتس» بوده که همینگوی در دوران اقامتش در کوبا، با او آشنا شده بود.
نمادگرایی در داستان
در مورد نمادگرایی در داستان «پیرمرد و دریا» مقالههای بسیاری نوشته شده است. بسیاری از منتقدان، هر یک از شخصیتهای داستان را نماد طیفی از افراد می دانند. مثلا سانتیاگو ا به عنوان نماد یک قهرمان شکست خورده قلمداد میکنند. خود همینگوی در مورد نمادگرایی در داستان پیرمرد و دریا گفتهی جالبی دارد: «شما هیچ کتاب خوبی پیدا نمیکنید که نویسنده اش پیشاپیش و با تصمیم قبلی نماد یا نمادهایی در آن وارد کرده باشد… من کوشش کردم در داستانم یک پیرمرد واقعی، یک پسربچه واقعی، یک دریای واقعی، یک ماهی واقعی و یک کوسهماهی واقعی خلق نمایم؛ و تمام اینها آن قدر خوب و حقیقی از کار درآمدند که حالا هریک میتوانند به معنی چیزهای مختلفی باشند.»
نظر منتقدان
یکی از منتقدان نظر خود را دربارهی این کتاب اینگونه بیان میکند: «کتاب 100 صفحهای، ادبیات ناب است، شعر است، شعر زندگی است. داستان مبارزه و تلاشهای انسان است، داستان عشق نامکرر انسان است، همچون غزلی ناب از حافظ، سرگذشت دردها و رنجها، خوشیها و آرزوها و ناکامیها و زیباییهای زندگی انسان است. کمتر کتابی تا این حد همدردی و همدلی را بر میانگیزد و تا این حد الهام بخش و نیروبخش است. در کمال ایجاز و سادگی. سهل ممتنع. به قول خود همینگوی می توانست 1000 صفحه باشد ولی او آنچه را «ضروری است» میگوید و باقی را به خواننده وا میگذارد. نه دروغی در آن است نه مبالغهای نه خیالپردازی نه توصیفات پر آب و تاب ذهنی و نه حوادث آنچنانی که بخواهد به احساسات خواننده تجاوز کند یا او را برده اتفاقات سازد. در عین حال از هر خیالپردازی رویاییتر ، از هر حادثهپردازی شگفت آورتر و از هر محرک عواطفی برانگیزانندهتر است.»
مردی برای همیشه
همینگوی هنگامی که این رمان را به انتشار رساند بسیاری از منتقدان او را به خاطر رمان قبلی اش یعنی «سرتاسر رودخانه و در میان درختان»، مذمت کرده بودند. تقریبا بیشتر نقدها در مورد رمان قبلیاش منفی بود و بسیاری معتقد بودند که دیگر دوران اوج همینگوی به سر آمده است. انتشار این رمان باعث شد به یکباره نام همینگوی دوباره بر سرزبان ها بیافتد و او در حالی که دوران پیری اش را سپری میکرد، بسیار مشهور شود. بعد از انتشار کتاب، «فاکنر» به عنوان دیگر نویسندهی مشهور آمریکایی، در جملهای استعاری گفت: «همینگوی، خدا را کشف کرده است».کمیتهی نوبل نیز بعداز انتشار این کتاب و در سال 1954 نوبل ادبیات را به همینگوی تقدیم کرد. همینگوی برای مراسم دریافت جایزه، در صحنه حضور پیدا نکرد. او در مصاحبهای قبل از دریافت جایزه گفته بود: «دارم فکر میکنم به آنها بگویم جایزه را پس بگیرند». او پس از مکثی اضافه کرد: «لعنتی، ۳۵ هزار دلار (معادل ۳۰۸ هزار دلار حال حاضر) است. آدم میتواند با ۳۵ هزار دلار کلی کار انجام بدهد»
مشخصات
- نویسندهارنست همینگ وی
- ناشرخوارزمی
- موضوعداستان خارجی(21)
- قطعرقعی
- نوع جلدشومیز
- وزن250 گرم
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.